علاقه به جلوه های ویژه
علیرغم بازی فوق العاده امین زندگانی در نقش سلیمان نبی، اندام و تا حدی چهره زندگانی پذیرش او را به عنوان سلیمان پیامبر برای تماشاگر مشکل کرده است. چون طبق
داستانهای تاریخی، بیننده طبعا" دیدن مرد قوی جثه تری را انتظار دارد. با وجود این امین زندگانی ثابت می کند که مشکل سینمای ایران هر چیز یا کسی می تواند باشد جز
بازیگری.
بازی بازیگران اصلی خوب است اما این امر در مورد نقشهای فرعی صدق نمی کند، درمورد نقشهای فرعی(مردم عادی) با توجه به اینکه بیشترین بازی این افراد با میمیک صورت
می باشد، استفاده از بازیگران زبده معقولانه تر به نظر می رسید. شخصیت پردازی به شدت ضعیف و بعضی کاراکترها برای مخاطب ناآشنا به تاریخ مبهم هستند که با توجه به زمان
فیلم و تاکید کارگردان بر استفاده از جلوه های ویژه طبیعی به نظر میرسد. اگر فیلم در مدت زمان بیشتر یا بصورت سه فیلم مرتبط دارای عناوین مختلف ساخته می شد. بحرانی ب ا
فیلمنامه ای بهتر می توانست، فرصت کافی برای معرفی کاراکترها را در اختیار بگیرد. اینکه چه تاکیدی وجود دارد که فیلمهای سینمای ایران بیشتر از 100 دقیقه نباشد به شخصه
برای نگارنده قابل درک نیست. چهره آرایی در مورد اشخاص جن زده بیشتر به فیلمهای درجه سه سینمای وحشت غرب شبیه است. کارگردان در صحنه آرایی و اجرای قسمتهای
نبرد با توجه به بضاعت سینمای ایران خوب عمل کرده است. تنها مورد قابل بحث اینکه پس از نبردهای طولانی قطره خونی در شمشیر سلیمان و یارانش نمیبینم.
از جنبه تاریخی نیز اشکالاتی به فیلم وارد است از جمله اینکه آصف سالها بزرگتر از سلیمان به نظر می رسد در حالیکه طبق مکتوبات تاریخی وی جانشین سلیمان بود.
جلوه های ویژه فیلم نیز علیرغم انبوه تبلیغات ویژه به نظر نمی رسد، حتی ما به درستی نمایی از قایقهای لشکر سلیمان را در آسمان مشاهده نمی کنیم. بهتر این است به جای اینکه
داستانی مناسب استفاده از جلوه های ویژه پیدا کنیم یا فیلمنامه را طوری بنویسیم که به جلوه های ویژه نیاز داشته باشد، تکنسینها و جلوه های ویژه را در خدمت سینما در آوریم.
در پایان اینکه علیرغم تولید سنگین، هزینه های هنگفت و اشکالات وارده، ساخت یک ملک سلیمان در چند سال به صد تا اخراجیها در یک سال می ارزد.